ته خط

همیشه آخر خط ..............

ته خط

همیشه آخر خط ..............

رویا

من اگه یه روزی بچه داشته باشم و اگه استتاعتش رو داشته باشم حتما بچمو تا ۱۰-۱۲ سالگی یعنی تا زمانی که داره مهارتهاش و خلاقیتش رشد می کنه و داره دنیای اطرافش رو کشف می کنه می برمش به یه شهر کوچیک و سالم. جایی که هوای سالم استنشاق کنه جایی که اونقدر امنیت داشته باشه که خودش بره بیرون جاییکه خوب و بد مرز داشته باشه جاییکه مجبور به تحمل استرسهای بیهوده نباشه جاییکه عزت نفس پیدا کنه و بتونه مستقل باشه جاییکه خلاقیتش رشد کنه برا خودش باغچه داشته باشه جک و جونور داشته باشه بتونه برا خودش خونه درختی بسازه بتونه خرابکاری کنه بدون اینکه جونش به مخاطره بیفته بتونه با دوچرخش بره تو خیابون جاییکه همه بشناسنش و مواظبش باشن.

اینا رویا نیست من خودم از ۶ تا ۱۰ سالگیم رو به خاطر تغییراتی که در شرایط خانوادگیم بوجود اومد در چنین موقعیتی قرار گرفتم الان که اینهمه سال از اون روزها گذشته می فهمم چه فرصت بزرگی برام پیش اومده بود. دلم به حال اوناییکه از چنین نعمتی محروم بودن می سوزه. 

نظرات 1 + ارسال نظر
راوی خاطرات بزها چهارشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:13 ب.ظ http://boza.blogsky.com

اینها رویاست حداقل اینجا تو تهران.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد