ته خط

همیشه آخر خط ..............

ته خط

همیشه آخر خط ..............

بهشت

اعتراف می کنم که به این جماعت دانشجو چقدر حسادت می کنم زمان ما این همه امکانات نبود که یادمه سیستم عامل ویندوز اواخر دوره لیسانس یا اوایل فوق لیسانس ما به بازار اومد بگذریم از این اینترنت که خود یه پدیده دیگه بود. این امکانات اگه زمان ما بود خدا رو بندگی نمی کردیم. گفتم خدا یاد مادریزرگم افتادم . جمعه رفته بودیم دیدنش صحبت از خاله ام که خارج از ایران زندگی میکنه به میون اومد و اینکه چند شب پیش چت می کردیم و با وب کم همدیگه رو دیدیم و من مجبور شدم برای انمین بار چت و اینترنت و وب کم رو براش توضیح بدم بنده خدا بلافاصله بعد از حرفهای من گفت: زمان ما می گفتن اون دنیا هست بهشت هست .... (اینو حذف کردم)  و بعد از یه مکثی الانم تا چیزی میگی میگن کفرمی گی!!!!!!!!!! 

دلم برا اون بیشتر سوخت.

قهرمان

تلقی یکی از همکاران من از مدیریت خصوصا مدیریت بحران این هست که مثل یه قهرمان وارد بشی یه وعده ای بدی که نه تنها در حدود اختیارات تو نیست بلکه اصلا هیچ ربطی هم به تو نداره بعد در اون لحظه بشی قهرمان و ظاهر امر درست شه بعد توپ شوت شه به میدان کسی که اصلا از ماجرا خبر نداره و این آقا به جای ایشون وعده داده. اصطلاحاْ به این عمل  می گن طرف رو مقابل عمل انجام شده قرار دادن که من به شدت باهاش مخالفم و دلائلش رو هم نمی گم چرا. ولی سه شنبه حال این همکارم رو خواهم گرفت. چون دوست ندارم کسی منو مقابل انجام شده قرار بده به خاطر اینکه یک حق اونایی که طبق مقررات عمل کردن پایمال می شه.دو از فردا باب می شه بقیه هم می خوان برا بالا بردن محبوبیت خودشون از سایرین خرج کنن. سه بعدش دیگه سنگ روی سنگ بند نمی شه. چهار کلیه زحمات من برای ایجاد نظم و تدوین مقررات باد هوا می شه. اگه بد می گم بگید بد می گی   

مرخصی استحقاقی - استعلاجی

همیشه همه چیز طیق پیش بینی های آدم پیش نمیره. مثلا دیروز تصمیم گرفته بودم امروز رو مرخصی بگیرم بشینم برای امتحان ۲ هفته بعد بخونم. امروز رو هم نشتم خونه با این تفاوت که تا ساعت ۶ عصر خوابیدم حال خم نکردم برم دکتر و الان هم به زور پشت کامپیوتر نشستم. بقیه مسائل هم همینطور خوش به حال اونایی که بی خیال هستن و به خودشون بد نمی گذرونن و منتظرن ببینن چی پیش می آد.

روز دندانپزشک

امروز رفته بودم دیدن یکی از دوستان دندانپزشکم که خیلی هم بهش ارادت دارم. خوب شد که دست خالی نرفتم. بعدا متوجه شدم که روز دندانپزشک هست از همینجا به همه دندانپزشکها

روز دندانپزشک را تبریک می گویم. 

پی نوشت:من قدر این موجودات نازنین رو خوب می دونم.

قضاوت

قضاوت صحیح در مورد افراد یا اتفاقاتی که می افته خیلی مشکله. واقعا چقدر احتمال داره اگه خودمون تو اون موقعیت باشیم این کار رو نکنیم و یا رفتار بهتری داشته باشیم؟! از اون مشکلتر هم یاد گرفتن اینه که زود قضاوت نکیم.

نمی دونم چرا این به موضوع به فکرم رسید شاید به خاطر اینه که چند وقت اخیر همش اتفاقات چند سال گذشته و تغییراتی که کردم می آد جلو چشم و اینکه چقدر همه اینا با چیزایی که قبلا در مورد آینده فکر می کردم و یا قضاوتی که نسبت به دیگران داشتم فاصله داشته و یا حتی رفتار اونا چقدر بهتر بود.

  

زنان مسلمان

امروز با یکی از دوستان که اخیرا از مالزی برگشته - برای ادامه تحصیل رقته و برای تعطیلات اومده- صحبت استاد راهنماش بود از اونجایی که ما ایرانیها عاشق مسائل خصوصی سایرین هستیم صحبت به مسائل شخصی اون بنده خدام که ۸۵۰۰ کیلومتر اونور تر هست هم رسید. اینکه ۵تا بچه داشت و از ما ایرانیها که برای افزایش جمعیت مسلمانان دنیا تلاش نمیکنیم و به ۳-۴ تا بچه قانعیم و شوهرشم غیر از اون ۲ تا زن دیگه داره برام جای تعجب داشت!!!!!!!

پی نوشت: سعی میکنم تحلیلی نداشته باشم.

سیستم !

خیلی وقتها دلم می خواد به مراجعینم کمک کنم. به عبارت دیگه دلم براشون می سوزه ولی مقرراتی که وضع کردم مانع میشه. منکرش نمی شم که کم اتفاق نیافتاده برای مقابله با بعضی شرایط پیش آمده قوانینی رو به تصویب رسوندم ولی در عمل اجراش نکردم بعد هم همان موضوع تکرار شده. اما دیگه نمی خوام این کار و بکنم ولی حسنش رو نمی دونم چیه شاید راخت کردن خودم و شاید هم ایجاد سیستم؟!

آزادی

نمردیم و یه پالتیک از این دولت دیدیم. آزادیه این انگلیسیا رو میگم.

حداقل این همه تبلیغات علیه این ضعیفه تموم شد. حسنش به این بود که معلوم شد این خارجیام وقتی پاش می افته از استفاده تبلیغاتی از جماعت نسوان کم نمیذارن حتی در جنگ!

تبریک

میلاد با سعادت پیامبر اکرم (ص) بر همه پیروان آن حضرت مبارک باد.

پارتی

یه پسرعمو دارم که تو دارایی کاره ای هست. ما خودمون سر سند خونه مون یه مشکلی داشتیم چون اخلاقشو می دونستیم حتی بهش رو هم نداختیم نهایتش این شد کارمون چند سال طول کشید. حالا از بدبختی این کارمندای جایی که توش کار می کنم فهمیدن این پسرعموی منه از منم توقع دارن سفارششونو بکنم. آخه منه بدبخت چی کار کنم اون که قطعا کمک نمی کنه منم اگه بهش بگم خودم خراب می شم نگم می گن یه کاری از دستش بر می اومد نکرد. بگذریم که یه بار برا یکی سفارش کردم تا مدتها جواب سلامم رو نمی داد که پسرعموت با ما ال کرد.

فعلا که شدیم چوب دو سر طلا