ته خط

همیشه آخر خط ..............

ته خط

همیشه آخر خط ..............

مومن

خوب من خودم یه زمانی آدم مومنی بودم بعد هم که سیب خوردم و اخراج شدم. توی شرایطی هم شروع به نماز و روزه کردم که پدر و مادرم اهلش نبودن البته نه اینکه مخالف باشن ولی تشویقی هم در کار نبود. ولی یه چیز همیشه برام جالب بود بدونم. اونم اینکه قدیمیا بخصوص اوناییکه سواد چندانی هم نداشتن چه جوری نسبت به مسائلی که از بیرون بهشون القا می شد واکنش نشون می دادن. بهتر بگم اصلا می شد که پیش خودشون فکر کنن این کاری که همه می کنه اشتباه و نخوان انجام بدن. اگه همچین افرادی بوده چه جور آدمایی بودن و چه جوری فکر می کردن. شاید برا همین مادربزرگم همیشه به نظرم آدم جالبی بوده. دیروز که بعد ناهار صحبت از دعا شد و پسرداییم یه دعایی رو خوند. برگشت گفت ول کن بابا هادی من که جوون بودم یه دعایی بود الهم الدخل امومنین و المومنات .... که می گفتن بعد از نماز بخونین ما هم می خوندیم  بالاخره من طاقتم سر اومد که آقا معنی این چیه که به اندازه یه نماز صبح هست و ما باید تکرار کنیم. بعد اینکه ترجمه کردن متوجه شدم همش دعا برا مومنین هست که خدایا ببرشون بهشت اله کن و بله کن. اینو که فهمیدم عصبانی شدم که آخر خدا گفته همه اینا رو به مومنا می ده دیگه حالا ما هی چرا این مومنا رو دعا کنیم؟! اونا باید ما رو دعا کنن یا ما اونا رو؟! از اون به بعد دیگه این دعا رو نخوندم. یا یه بار دیگه تعریف میکرد جوونیامون که می رفتیم مسجد برا شب احیا یه آخوند بود که بهش می گفتن حاج آقا فاضل هی همش فضائل احیا رو می شمرد و قران بر سر شمردن و بقیه احکام که ال باید دقیق بود بل باید توجه کرد یه روز تو مفاتیح خوندم که تو قران بر سر گرفتن باید اسم هر ائمه رو ۱۰ بار آورد توی مراسم مسجد که این حاج فاضل پیشنماز بود اومد برا قران به سر گرفتن  منم شروع کردن به شمردن ذکر های اون دیدم هر کدوم رو هرچند تا که دلش می خواد می گه و حساب کتاب نداره. دیدم بابا اینا دارن سر آدم شیره می مالن و خودشون راحتن. منم دیگه برا احیا نرفتم.

جالب نیست آدما به این سادگی ایمان می آرن و به همون سادگی می ذارن کنار!

سمپاد

من نمی دونم اینو کی نامگذاری کرده ولی از روی پیامهای کوتاهی که امروز سرازیر بود اینطوری بر می اومد که امروز روز سمپادی ها است. اگه اینطوره

بر همه سمپادیها این روز مبارک باد.

به مناسبت  این روز به یاد خاطرات دبیرستانم افتادم و از اونجاییکه تو هفته معلم هم هستیم از اینجا از دبیر جبرمون به خاطر صندلی شکسته ای که زیرش گذاشته بودیم. از دبیر زبانمون به خاطر اینکه ماشینشو هل داده بودیم برده بودیم پشت مدرسه و همه تخمه هاش رو خورده بودیم. از دبیر فارسیمون به خاطر کش رفتن ورقه ثلث. از دبیر هندسه به خاطر عکس دختری که پشتش رو کتش کشیده بودیم. از دبیر زیست کلاس تجربیها به خاطر پنچر کردن ماشینش و از همه دبیرها ناظم و مدیر مدرسمون به خاطر بلاهایی که سرشون آوردیم حلالیت می طلبم.

انتقاد

چند وقت پیش رفته بودم بانک یه آقایی که چند نفر بعد از من بود اومد و هنوز چند دقیقه نگذشته بود شروع کرد به اعتراض که آقا یه خورده سریع من ماشینم و دوبله پارک کردم. دید که متصدی بانک محلش نداد شروع کرد به انتقاد که تو این مملکت اصلا وقت مردم ارزش نداره کسی به وقت سایرین ارزش قائل نمیشه و ال و بل که من کارم تموم شد اومدم بیرون دیدم تو اون خیابون شلوغ کم عرض یه ماشین دوبله پارک کرده و کلی ترافیک ایجاد کرده دیدم یارو راست می گفت وقت اونایی که مجبور بودن تو ترافیک معطل شن که ارزش نداشت.

روز معلم

روز معلم مبارک باد

دوست داشتم اسم همه معلمها و اساتیدم رو اینجا می آوردم.

اتقام

امروز وسوسه شده بودم انتقام اون روزها رو ازت بگیرم. دیدم هنوز اونقدر دوست دارم که راضی به شکنجه ات نباشم.

علم بهتر است یا ثروت

اگه دوباره برگردم به دوران مدرسه یک کار را قطعا نخواهم کرد. اونم اینه که دیگه تو زنگ انشا برای موضوع علم بهتر است یا ثروت ۳ صفحه آسمان ریسمان رو بهم نمی بافم که علم بهتر است و چه جوری میشه که علم ثروت می آره. البته شاید قدیما می آورد ولی الان زمونه عوض شده اگه الان پول داشته باشی حتی می تونی علم هم داشته باشی اگه نداشته باشی خیلی عذر می خوام داخل آدم هم حسابت نمی کنن حتی ننه بابای خودت چه رسد به غریبه ها. البته اونایی که تو ایران زندگی می کنن رو نمی گم ها! نه اینکه پول نفت می آد سر سفرشون وضعشون خوبه در کل بقیه رو می گم مثلا این عربها که پول نفتشون نمی آد سر سفرشون! یا این چشم بادومیا از قحطی مور و ملخ می خورن. این کابوی ها هم که از گشنگی افتادن به جون هم و می زنن همدیگه رو لت و پار می کنن.منظورم اونان.

امروز رفته بودم پیگیریه کارت سوخت قیامتی بود منصرف شدم برگشتم که شب دوباره برم. نا امیدانه وب سایت رهگیری رو زدم در کمال ناباوری لود شد.( دو هفته بود کار نمی کرد) متوجه شدم برا یکی از ماشینام دی ماه صادر و تحویل پست شده و برا اون یکی نوشته عدم تکمیل آدرس. آخه من نمی دونم اگه آدرسش کامل نبود چه جوری کارت سبزش اومده دم در؟! حالا با این سیستم منظم ببین چه جوری مردم رو علاف کردن.

کاش برنمی گشتی و تمام این کینه چند ساله رو  بیدار نمی کردی. 

I ... U

یه وقتی خیلی دوست داشتم. عاشقت بودم. ولی تو منو ندیدی. بهتر بگم نمی خواستی ببینی. دورو برت پر بود. منو جزئ خدم و حشمت می دونستی. تو منو ندیدی که چقدر عاشقتم. اما حالا که ترکت کردم حالا که دورو برت خالی شده. حالا که دوست ندارم و حالا که کسی نمی خوادت. حالا که دیگه نمی خوام اسیرت باشم.

حالا اومدی و....  

بانوی من

چیزی که امروز می نویسم هیچ مناسبت تقویمی نداره فقط به خاطر اتفاقات امروز هست.

صبح با خواب سیل و چند نفری که گم شده بودن و رفته بودم برا نجاتشونُ خیس عرق بیدار شدم. ظهر دکتر زنگ زد و گفت با یکه از همکارام که دوست صمیمیم هم هست برین برا ختم قائله ای که یه تعداد از بچه ها با نیروی انتظامی پیش آوردن منم رفتم موضوع زیاد جدی نبود و بالاخره حل شد. بعدش دوستم اشاره به مطلبی کرد که مادربزرگ من همیشه میگه:

این مادر بزرگ من که تو چند پست قبلی بهش اشاره کردم کلا افکارهای متضاد باهمی داره نمونتاْ توانایی زنان رو باور نداره در عین حال همیشه پشت سر مردها بد میگه و معتقده که همشون موجودهای پستی هستن یه مثل هم داره که همیشه می زنه و میگه همه این مردها به زور بازو و شجاعتشون می نازن و تو شهامت حضرت علی رو مثال می زنن در حالیکه اون وقتی دشمناش اومدن پشت در خودش قایم شد و فاطمه رو فرستاد که باردار بود و او چه مظلومانه کشته شد و در ۱۴۰۰ سال گذشته کسی نگفت که به خاطر چی شنکجه و کشته شد فقط گفتند پدرش مژده مردنش رو بهش داده بود و او را پشت در گذاشتند.

بانوی من چه مظلومانه به شهادت رسیدی! 

فلاش بک

امروز رو مرخصی گرفته بودم بشینم خونه کمی درس بخونم که ناکام ماند و عملا هیچی نخوندم. به جاش کلی فکر کردم به خودم و اطرافیانم به کسانیکه رابطه تنگاتنگ کاری با من دارند و اینکه چقدر خیلی از رفتارهاشون شبیه منه نفهمیدم من از اونا اثر گرفتم یا اونا از من. ولی نتیجه اینه که بعضی از این عادتهامون زشت هستن. من معمولا در مورد خودم بی طرفانه قضاوت می کنم ولی وقتی تو موقعیت قرار می گیرم واقعا می بینم که نمی تونم طور دیگه ای رفتار کنم.

هیچ وقت دلم نمی خواست به عقب برگردم چون همیشه فکر می کردم بیش از اون نمی تونستم کاری کنم و بهره کافی رو بردم. ولی الان به شدت آرزو می کنم فقط ۴ سال به عقب برگردم فقط ۴ سال. من عرض این ۴ سال بلایی سر خودم آوردم که دیگه نمی تونم کاری کنم. و هیچ جوره عوض نمی شه. کاش راه برگشتی بود.