ته خط

همیشه آخر خط ..............

ته خط

همیشه آخر خط ..............

همینطوری

هفته گذشته جزئ هفته های پرمشغله بود. اول هفته که با دعوای اساسی با یکی از کارمندام شروع شد. دلم نمی خواست کار به اونجا بکشه ولی سرمشاجره از سر اعتماد به نفس گفت اگه نا راضی هستی معرفیم کن کارگزینی منم استقبال کردم و یکراست رفتم پیش دکتر که دوتا از کارمندارو می خوام اخراج کنم اولش کپ کرد ولی آخر سر منو راضی کرد میانجی گری کنه. یکی از اشکالات من تو مدیریت اینه که زیادی ملاتفت به خرج می ذم هیچوقت تا خالا توبخشون نکردم و بیجا کمکشون کردم نتیجه اش این شده نه تنها اعصاب خودمو خرد می کنن. مراجعه کننده هاشون رو هم بیچاره می کنن بهتر بگم اشکشونو در می آرن. این وسط دلسوزی بیجای من باعث کارشکنی بیشتر اینها شده. واقعا نمی دونم چی کار کنم. بگذریم فعلا اونو فرستادم مرخصی بقیه هم چشمشون بدجوری ترسیده.

 از سه شنبه هم که به لطف خدمات ماشینی سرورمون از کار افتاده. من نمی دونم کجای دنیا روی سرور مهم یه سازمانی ویندوز رجیستر نشده نصب می کنن.

دکتر کلی مبلمان شیک و گرون برا دفترش گرفته. اونوقت یه رنگم به اتاق من نمیزنن.

امروز هم رفتیم به یه عده ورزشکار مدال دادیم. تازه یادم افتاد ۲ سال بیشتر میشه اصلا سالن ورزشی نرفتم کوه رو هم که از وقتی زانوم دوباره ناراحت شده کنار کذاشتم.

این هفته هیچ نتیجه اخلاقی و فلسفی نداشت.