ته خط

همیشه آخر خط ..............

ته خط

همیشه آخر خط ..............

رئیس و مرئوس

ظهر جمعه به من زنگ زده!!!!!!! (مافوقم) چی کار کردی برا فلان مورد، دیروز یادم رفت بهت بگم. شبو نتونستم بخوابم. فقط یه فردا رو داریم چه خاکی بسرمون کنیم؟ ومن با خونسردی تمام : آهان اونو میگی اونو که اینطوریش کردم فلانی - یعنی رئیسش ـ هم نظرش این بود.

فکر می کنید بالاخره با من چی کار میکنه؟ اگه من نباشم تو حوزه اش سنگ رو سنگ بند نمیشه. منم که محل سگ بهش نمیدم چه رسد به محل رئیس. مثل یه لقمه تو گلوش گیر کردم نه می تونه قورتم بده نه بندازتم بیرون.

تازه دیروز صبح زنگ زد. میشه دم ظهر بیای سر فلان پروژه نظرت و بدی؟ منم گفتم : نه سرم شلوغه. پس ما  یه تک پا میام اونجا زیاد وقتت و نمیگیریم. باشه زنگ بزننین بیاین. بعد گرفتم موبایلم و خاموش کردم برگشتم خونه. امروز ظهر هم فکر کردم به خاطر اون زنگ زده. ولی به روش هم نیاورد.

پ.ن. ولش کن بزار بمونه برا بعد

نه بذار بگم اصلا اینطوری فکر نکنین. من دارم انتقام بقیه رو ازش میگیرم. بهتر بگم بهترین دوستانم رو. بقیه زیاد هم مهم نیستن.

تلوزیون

بحث ازدواج چقدر مد شده تو این تلوزیون ایران! شاید هم من تازگیها تلوزیون بیشتر می بینم! چندتا بچه که هنوز دهنش بوی شیر میده رو جمع می کنن بیان مشکلات ازدواج در جامعه رو کالبد شکافی کنن. ختما حل میشه!

اگه بدونم کاشف میزگرد تو تلوزیون کی بود! 

مجبورش میکنم ۲۴ ساعت فقط تلوزیون ایران ببینه